کد خبر : 749467 تاریخ : 1404/5/18 - 01:24
پونه ندایی - سردبیر مجله ادبی شوکران تبریک بگوییم که چه؟ روز خبرنگار در ایران به مناسبت جان باختن محمود صارمی، خبرنگار ایرنا توسط تروریست‌های طالبان نام گذاری شده است. خبرنگاری که تا لحظه آخر می‌خواست انجام وظیفه کند اما در آن لحظه سهمگین، طالبان به سرکنسولگری ایران در مزار شریف حمله کرد و صارمی و دیپلمات‌های ایرانی را به شهادت رساند.

آخرین پیام تکان دهنده خبرنگار این بود: «مزار شریف سقوط کرد. هفدهم مرداد ماه ۱۳۷۷، اینجا محل کنسولگری ایران در مزار شریف است، من محمود صارمی خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران هستم، گروه طالبان چند ساعت پیش وارد مزار شریف شدند. خبر فوری، فوری. مزار شریف به دست طالبان سقوط کرد، عده‌ای از افراد طالبان در محوطه کنسولگری دیده می‌شوند به من بگویید که چه وظیفه‌ای ...» و این سه نقطه سنگین‌ را در تاریخ مطبوعات ایران به یادگار گذاشت.
ما چنین روزی را پاس می‌داریم و تبریک گفتن به خبرنگار شاید عبارت مناسبی نباشد. تبریک بگوییم و بشنویم که چه؟ این حرفه تازه چند سالی است که مورد احترام افکار عمومی قرار گرفته است. تا پیش از سیل مخابره عکس و فیلم و خبر توسط شهروندانِ گوشی‌به‌دست، چه کسی می‌دانست یک خبرنگار برای کشف حقیقت با کمترین امکانات حرفه‌ای و حداقل حقوق مادی و اجتماعی چه مسیرهایی را طی می‌کند و در مواجهه با صاحبان رانت و موقعیت چگونه از ترس‌هایش عبور می‌کند و به دل ماجرا می‌زند تا نشان دهد جامعه از چه ارزش‌ها و دارایی‌هایی دارد محروم می‌شود و چه کسانی نمی‌خواهند مردم از حداقل حقوق معاش بازبمانند؟ این روزها که باید به حق نفس کشیدن، نان خوردن، آب داشتن، روشنایی و گاز هم اشاره کرد.

حرفه سخت
خبرنگاری از روزی که پس از کارگری معدن به عنوان دومین شغل زیانبار دنیا شناخته شد، چه آسایشی کسب کرده است؟ خبرنگاری در زمانه‌ای که مرجعیت رسانه‌های داخل کشور بر باد رفته است، چه حرمتی برای جامعه دارد؟ در زمانه‌ای که بزرگان بی بدیل عرصه رسانه و تاریخ مطبوعات سکوت اختیار کرده و گوشه انزوا را به پرده‌دری‌های حرمت‌شکنان این حرفه ترجیح داده‌اند، ما چه امیدی به بازگرداندن روزهای طلایی مطبوعات داریم؟

عذرخواهی
این روزها که مردم به رسانه‌های غیر، بیشترین توجه را نشان می‌دهند باید از خودمان بپرسیم، چقدر بار خجالت را حاضریم بر دوش بکشیم و از مردم عذر بخواهیم، بگذاریم روزنامه‌ها به هویت و مرجعیت خود بازگردند و مردم خودمان را مخاطب خودمان قرار دهیم.

رسانه‌های مستقل بی رمق
در زمانه غریبی هستیم که رسانه‌های مستقل کاملاً از نفس افتاده‌اند، نشریاتی که گاهی از یارانه مطبوعات بهره‌ای دارند نفسی می‌کشند که باید به شرف آن‌ها درود فرستاد و وابستگان که دارایی خوبی دارند راحت منتشر می‌شوند، اما هیچ کدام نتوانسته‌اند مرجعیت رسانه‌ای را به کشور بازگردانند، زیرا ما فراموش کرده‌ایم که خودی و غیرخودی همگی ایرانی هستند و شایسته استفاده از مواهب ایرانی بودن.
ما یادمان رفته که وارث آموزه‌های بی بدیل عارفانی چون شیخ ابوالحسن خرقانی هستیم که می‌گوید: «هرکه در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید، چه آن که به درگاه باریتعالی به نعمت جان ارزد، بر سفره بوالحسن به قطعه نانی ارزد.»