نرگس دوست: فرزین پارسیکیا (زاده ۱۵ شهریور ۱۳۵۵) شاعر، نویسنده، ترانهسرا و روزنامهنگار ایرانی اهل تهران است. پارسیکیا از اوایل دهه هفتاد با انتشار آثارش در مطبوعات شروع به فعالیت هنری کرد. او یکی از مؤسسان گروه فرهنگی - ادبی پاراگراف است. پارسیکیا از سال ۱۳۹۷ اقدام به برپایی جلسههای نقد و کارگاه شعر آزاد با نام «درحضور شعر» کرد. او با انتشار کتاب «فری مو فری» در سال ۱۳۹۷ در حوزه کتاب کودک فعالیتهایی داشته است. از او شش مجموعه شعر با نامهای «به ردیف میرزا عبدالله»، «به تیک ثانیه معتادم» (کتاب شعر و عکس)، «انقراض راوی»، «لکنتی از گیسوانت»، «جراحت کلمه» و «فرزینبند» و نیز یک ترانه با عنوان «فیشرآباد» و سه کتاب مصور کودک منتشر شده است. پارسیکیا در ویرایش و نشر کتاب هم فعالیت داشته و مدیر ادبی نشر حس آخر است. او یک مستند هم به نام «رضا روزنامه» ساخته است که به زندگی روزنامه فروشی دورهگرد میپردازد. با این شاعر معاصر گفتوگویی کردهایم که میخوانید:
آیا شعر سپید در برخورد با مخاطب حرفهای میتواند تاثیر بسزایی در زندگی روزمره فرد داشته باشد؟
شعر سپید، برخلاف ظاهر سادهاش، زبانی پیچیده و تودرتو دارد؛ زبانی که نه در صدای بلند شعار، بلکه در لحن آهسته زمزمه اثر میگذارد. برای مخاطب حرفهای، شعر سپید میتواند به مثابه نقطهای برای خلوت کردن با خویش، بازنگری در جهان پیرامون، یا حتی تأملی شاعرانه باشد که از روزمرگی عبور میکند.
نوع مواجههتان با جریانهای مختلف ادبیات معاصر چگونه است؟
برای من ادبیات همیشه یک زیست جمعی بوده است. هر شاعری، حتی اگر در خلوت خود تنها از تنهاییهایش بنویسد، درواقع با بدنه زبان و تاریخ ادبیات در دیالوگ است.
من هیچگاه تلاش نکردم در برابر جریانها ایستادگی کنم یا جریانی بسازم. بیشتر سعی کردم بفهمم که چرا این جریانها شکل گرفتهاند، چه چیزی از بطن جامعه بیرون آمده و با کدام بخش از دغدغههای من همصداست.
گاهی از یک جریان، فقط یک شعر یا حتی یک سطر در ذهنم میماند که ممکن است جرقهای برای شعری جدید باشد. من یاد گرفتهام که در دل این موجها شنا کنم، اما نه بهطور بیجهت؛ بلکه فقط تا جایی که مرا به ساحلی تازه برسانند.
نظرتان درباره رابطه شعر امروز با دیگر هنرها چیست؟
هنرها در دنیای امروز دیگر بهصورت جزیرههای جدا از هم نیستند. ما در عصری زندگی میکنیم که تصویر، صدا، اجرا و کلمه مدام در هم تنیده میشوند. برای همین، شعر هم باید یاد بگیرد با دیگر هنرها همنفس شود.
جامعه و شعر آیا بر هم تأثیرگذارند؟
قطعاً. جامعه همانند هوایی است که شاعر در آن نفس میکشد. اگر هوا مسموم باشد شعر هم تیره میشود؛ اگر روزگار درخشان باشد شعر جان میگیرد. اما نکته مهم این است که شعر میتواند همان هوا را تغییر دهد.
گاهی یک شعر، یک سطر، میتواند تلنگری باشد برای جامعهای خسته یا بیصدا. ما شاعران شاید نتوانیم ساختار سیستماتیک جامعه را تغییر دهیم، اما میتوانیم زاویه دیدها را جابهجا کنیم. البته که امروزه تأثیر شعر بهطور رسانهای مثل گذشته نخواهد بود، اما همچنان دلیلی برای پرداختن به زبان، بهویژه زبان فارسی، وجود دارد که این خود مبارزهای است همیشگی.
برگرفته از: ایبنا