لوگو
1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • سخن‌گاه
  • اقتصاد
  • شهروند
  • بین الملل
  • فرهنگ و هنر
  • سلامت
  • علم و فناوری
  • ورزش
  • خواندنی‌ها
  • آرشیو روزنامه
1404/02/16 - شماره 2500
نسخه چاپی

وجدان بیدار قرن

رضا دستجردی: در تابستانی دور، نجف دریابندری، مترجم جوان ایرانی، عازم سفری شد که قرار بود خاطره‌ای ماندگار در ذهنش حک کند: دیدار با برتراند راسل، فیلسوف بزرگ قرن بیستم. این دیدار نه صرفاً مواجهه‌ای با یک متفکر، بلکه گفت‌وگویی انسانی و بی‌واسطه با وجدان بیدار زمانه بود؛ کسی که در عزلت آرام شمال ولز، همچنان نگران سرنوشت جهان بود و به جوانان ایرانی امید داشت. آنچه در پی می‌آید، ترجمه ما از گزارش نجف دریابندری از این دیدار در سال‌مرگ این مترجم بزرگ معاصر است. اصل انگلیسی این روایت را می‌توانید در کیهان انگلیسی ۱۷ دیماه ۱۳۴۳ بخوانید.

روز پنجشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۴۳، فرصتی پیش آمد که بتوانم یکی از بزرگ‌ترین متفکران قرن بیستم، برتراند راسل، را از نزدیک ببینم. در آن زمان برای همکاری با بخش فارسی رادیو بی‌بی‌سی در لندن به انگلستان رفته بودم، اما یکی از آرزوهای پنهانم، دیدار با راسل بود، فیلسوفی که آثارش، به‌ویژه نوشته‌های اجتماعی و اخلاقی‌اش، تأثیر زیادی بر من گذاشته بود و سال‌ها آن‌ها را می‌خواندم و ترجمه می‌کردم.
تصمیم گرفتم نامه‌ای برایش بنویسم. در نامه توضیح دادم که اهل ایران هستم، مترجم بعضی از آثار او به فارسی، و مشتاقم اگر اجازه دهد، با او ملاقات کنم. انتظار نداشتم که پاسخی دریافت کنم؛ با خود گفتم راسل در ۸۲ سالگی شاید دیگر حوصله دیدارهای بی‌مقدمه را نداشته باشد. اما چند روز بعد، با شگفتی، نامه‌ای کوتاه و صمیمی از او دریافت کردم. با دست‌خطی خوش و منظم نوشته بود که از دیدارم خوشحال می‌شود و آدرس خانه‌اش را در شمال ولز فرستاده بود.
چند روز بعد، با قطار به ناحیه‌ای روستایی در ولز سفر کردم. طبیعت منطقه دل‌انگیز بود: تپه‌های سبز، درختان بلند، و هوایی تمیز که با بوی خاک و گیاه آمیخته بود. خانه راسل در حاشیه‌ی دهکده‌ای کوچک قرار داشت؛ خانه‌ای نسبتاً ساده، اما با معماری سنتی و محیطی صمیمی و گرم.
وقتی رسیدم، مردی لاغراندام با موهای سفید انبوه، چهره‌ای آرام و نگاهی نافذ به استقبالم آمد. خودش در را باز کرد. ابتدا فکر کردم یکی از اعضای خانواده‌اش است، اما لحظه‌ای بعد متوجه شدم که خود راسل است. مرا به درون خانه دعوت کرد و با لبخند گفت: «بسیار خوشحالم که از ایران آمده‌اید. بیایید بنشینیم و صحبت کنیم». ما در اتاق پذیرایی کوچکی نشستیم. قفسه‌های پر از کتاب، دیوارها را پوشانده بود، و چند تابلوی نقاشی ساده به فضا گرمی می‌داد. روی میز، چند جلد کتاب و مجله دیده می‌شد. فضا بی‌تکلف، بی‌تجمل، اما کاملاً زنده و انسانی بود.
در ابتدا درباره ایران صحبت کردیم. او گفت که هرگز به ایران نرفته اما درباره تمدن و تاریخ آن زیاد شنیده است. وقتی گفتم که کتاب‌هایش در ایران خوانده می‌شود و جوانان تحصیل‌کرده به اندیشه‌هایش علاقه دارند، چشمانش برق زد و با لبخندی گفت: «این برایم بسیار دلگرم‌کننده است. فکر می‌کردم نوشته‌هایم بیشتر در غرب خوانده می‌شود. خوشحالم که در شرق هم مخاطب دارند».
صحبت به ترجمه رسید. به او گفتم که ترجمه فارسی کتاب «زناشویی و اخلاق» را به پایان رسانده‌ام و به‌زودی منتشر خواهد شد. علاقه‌مند شد و پرسید که آیا مفاهیم اخلاقی کتاب در جامعه‌ای چون ایران، که سنت‌های خاص خود را دارد، قابل پذیرش است؟ توضیح دادم که برخی خوانندگان ممکن است آن را رادیکال یا حتی شوکه‌کننده بدانند، اما همین چالش‌برانگیز بودن، گفت‌وگو و فکر را برمی‌انگیزد.
راسل گفت: «من همیشه کوشیده‌ام اخلاق را از زنجیرهای نهادینه تعصب رها کنم. هدفم این نیست که مردم را تحریک کنم، بلکه می‌خواهم آن‌ها را به اندیشیدن وادارم. اگر ترجمه شما همین روحیه را منتقل کند، بسیار خوشحال خواهم شد».
در طول گفت‌وگو، من بیشتر شنونده بودم. او با زبانی ساده اما بسیار دقیق سخن می‌گفت. هر جمله‌اش حاصل سال‌ها تأمل، تجربه، و صراحت اندیشه بود. زمانی که به مسائل جهانی و سیاسی اشاره کرد، صدایش اندکی رنگ نگرانی گرفت. گفت که خطر جنگ اتمی جدی است و بشر، اگر نتواند عقل را بر قدرت و طمع غلبه دهد، در مسیر نابودی خواهد رفت.
او از فعالیت‌های صلح‌طلبانه‌اش گفت. به خصوص از تعهدش به مبارزه علیه جنگ و استفاده از سلاح‌های هسته‌ای. گفت: «در این سن، دیگر شهرت، افتخار یا پول برایم مهم نیست. آن‌چه برایم باقی مانده، احساس وظیفه نسبت به نسل‌های آینده است. اگر بتوانم سهم کوچکی در آگاهی‌بخشی داشته باشم، راضی‌ام».

 

Facebook Twitter Linkedin Whatsapp Pinterest Email

دیدگاه شما

دیدگاه شما پس از بررسی منتشر خواهد شد. نظراتی که حاوی توهین یا الفاظ نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

تیتر خبرهای این صفحه

  • اختصاص ۲۰۰ میلیارد تومان بن کتاب به مردم
  • اکران آنلاین فیلمی با بازی باران کوثری
  • وجدان بیدار قرن
  • کتابی که هیچ کس نمی‌تواند بخواند
  • انتشار «آزادی و ضرورت در تفکر مارکس»
  • بازگشت بزرگ مارول به گیشه جهانی
لوگو
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفه آگهی
  • نمایندگی‌ها
  • شناسنامه
  • مرامنامه
  • آرشیو
  • RSS

1401© :: کلیه حقوق قانونی این سایت متعلق به روزنامه ستاره صبح بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است.