لوگو
1404 چهارشنبه 24 ارديبهشت
  • صفحه نخست
  • سیاست
  • سخن‌گاه
  • اقتصاد
  • شهروند
  • بین الملل
  • فرهنگ و هنر
  • سلامت
  • علم و فناوری
  • ورزش
  • خواندنی‌ها
  • آرشیو روزنامه
1404/02/14 - شماره 2498
نسخه چاپی

مردی که زبان فارسی را ترجیح داد

فرهاد طاهری 
 نویسنده و پژوهشگر تاریخ فرهنگ 
نخستین جلوه  بارز منشِ کی‌منش، صمیمیت باصفای پیوسته‌اش بود. اینکه گفتم  «پیوسته» چون  دیگر استادانی هم داشتیم که گاه به سرشان می‌زد تا با دانشجویان صمیمانه رفتار کنند و سخن بگویند. این صمیمیت را هم البته پر رنگ جلوه می‌دادند تا دیگران ببینند و مبهوت‌زده چنان فضلیتی نادر شوند. اما صمیمت آنان گاه یک باره رنگ می‌باخت. دانشجویی را که هفته پیش در آغوش گرفته بودند روزی دیگر کم‌ترین اعتنایی به او نمی‌کردند. صمیمیت دکتر کی‌منش، گاه و متناسب با موقعیت‌ها نبود. همچنین بسیار پاکدل و دستگیر و گره‌گشا بود. فکر نمی‌کنم کسی از او کمکی خواسته و او توانسته و انجام نداده باشد. در مقاله  «لوطی دانشکده» از استادی گفته‌ام که نتوانست خواسته آن دانشجوی لوطی خود را هرچند خلاف مقررات دانشکده نپذیرد. آن استاد، دکتر کی‌منش بود. در تشییع پیکر زنده‌یاد احمد شاملو که چون باران بهاری اشک‌ریزان بود با همان حالت هق هق گریه به یکی از  دانشجویان خود تأکید می‌کرد حتما دوره دکتری شرکت کند. این اخلاق او نه براساس تظاهر یا فرصت‌طلبی و عوام‌فریبی، بلکه نمود ذات صمیمی و پاکدل او بود. جالب اینکه او خود متوجه ارزش اخلاقی «پاکدلی و صداقت» در جامعه به‌خوبی شده بود. در گزارشی از  مأموریت خود به  کشور کره جنوبی ( مورخ ٢۵ اسفند ١٣٨٣) خطاب به مدیر کل روابط بین‌الملل دانشگاه تهران نوشته است:
  «مردم کره، چون در دل دریا زندگی می‌کنند دلی دارند به پاکی آب روان و عواطفی دارند رقیق (غالب آنان). دروغ و ریا در آنجا راه ندارد. در نزد بیشتر آنان جز صداقت و صراحت نمی‌توان دید. در تکنیک و صنعت بسیار پیشرفته و با فرهنگ غربی آشنایند. اما جز پول هیچ چیز در آنجا حاکم نیست. زندگی آنان بر مدار پول حرکت می‌کند و در چهارچوب قانون.»
دومین ویژگی منش او، تواضع نامتظاهر غیرخویشتندارش بود. شاید به‌ندرت بتوان استادی را سراغ گرفت که به دانشجویان دیر رسیده به کلاس  توجهی کند یا گاه پیش پای آنان نیم‌خیز برخیزد. چنین تواضع دکتر کی‌منش که شرمندگی دانشجویان بامرام آن روزگاران را در پی داشت موجب شده بود تا بسیاری  سعی کنند هرگز بعد از استاد به کلاس نرسند. در موقع تدریس و گفت‌وگو هم محال بود با لحن آمرانه، دانشجویی را مخاطب قرار داد. تکیه کلام همیشه‌اش «عزیزم» بود. موقع تشکر یا احیانا درخواست‌های بسیار بی‌زحمت هم  تکیه کلام‌های «فدای شما» و «من فدای شما بچه‌های عزیزم بشوم» مطلقا از زبانش نمی‌افتاد. بیرون از کلاس هم «جان عباس» بند موصولی جمله‌هایش بود. میان او و ما، هرگز حائلی نبود. هروقت ما را از دور در هر کجا می‌دید -چه در محوطه دانشگاه و چه سوار بر اتوبوس سرویس دانشگاه- محال بود دست تکان ندهد. بعد سال‌ها هم اگر دانشجویان  خود را در مجامع فرهنگی و مراکز تحقیقاتی و فرهنگی می‌دید حتما آنان را «دکتر» و  «استاد» خطاب می‌کرد. بسیاری از آن دانشجویان، «دکتر» و  «استاد» نبودند اما او در معرفی آنان به دوستان و همراهان خود به گونه‌ای حرف می‌زد که شنونده بی‌تردید می‌پنداشت دکتر کی‌منش دارد یکی از همکاران دانشگاهی خود را به آنان معرفی می‌کند. خودم بارها در دانشگاه تهران و در فرهنگستان و در سمینارها خجالت‌زده این تواضع او شدم. تواضعی که گاه ناباوری را در انسان برمی‌انگیخت. برگرفته از: ایسنا

 

Facebook Twitter Linkedin Whatsapp Pinterest Email

دیدگاه شما

دیدگاه شما پس از بررسی منتشر خواهد شد. نظراتی که حاوی توهین یا الفاظ نامناسب باشند، حذف می‌شوند.

تیتر خبرهای این صفحه

  • بودجه واحدهای فاقد شفافیت قطع می‌شود
  • نقش‌آفرینی آنجلینا جولی در «مردم مشوش»
  • پذیرش زندگی به مثابه آیین
  • حراج اثری از ون‌گوگ از سوی نوه پیکاسو
  • تماشای آثار پیکاسو در موزه هنرهای معاصر
  • مردی که زبان فارسی را ترجیح داد
  • «ارواح هیروشیما» فیلم بعدی کامرون
لوگو
  • درباره ما
  • تماس با ما
  • همکاری با ما
  • تعرفه آگهی
  • نمایندگی‌ها
  • شناسنامه
  • مرامنامه
  • آرشیو
  • RSS

1401© :: کلیه حقوق قانونی این سایت متعلق به روزنامه ستاره صبح بوده و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلا مانع است.